روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

روایت عشق

سروده ها و دل نوشته های مهرداد زینلیان

ره آورد سفر کربلا

 

ره آورد سفر کربلا  

 

بالاخره مسافرت پرماجرای کربلای ما هم به پایان رسید.  پیش از این شنیده بودم که سفر کربلا  با سختی و مرارت همراه است ، اما اکنون به این باور رسیده ام که تحمل سختی و مشقت ، زیارت کربلا  را شیرین تر و دلچسب تر و ان شاء الله آنطور که خود اهل بیت (ع) وعده فرموده اند ، اجر و پاداش آن را افزونتر خواهد ساخت.

دوست داشتم فرصت کافی برای ذکر همه جزئیات این سفر داشتم ولی افسوس که فعلاً مجال آن نیست ، لیکن برای خالی نبودن عریضه و به عنوان سوغاتی کربلا ، گوشه هایی از حواشی این سفر روحانی را در اینجا می نگارم:

1-     صرف نظر از برخی مشکلات پیش بینی نشده ، بنظر می رسد با مدیریت صحیح می توان مشکلات زائرین عتبات را به حداقل رساند. درست است که سفر ما با کاروان آزاد و نه دولتی صورت گرفت ، اما همانگونه که مشخص است ، اکثریت زائرین عتبات به دلیل محدودیت ظرفیت کاروان های حج و زیارت ، ناگزیر به ثبت نام در کاروان های آزاد می باشند که متأسفانه نظارت صحیح و درستی بر عملکرد آنها وجود نداشته و به دلیل برخی سوء مدیریت ها در عبور و مرور زائرین در مرزها ، زائرین اینگونه کاروان ها با مشکلات فراوانی مواجه می گردند و این در حالیست که پیش از این روادید زائرین صادر شده و همین امر سبب سرگردانی خانواده ها در شرایط و امکانات محدود خطوط مرزی می گردد ، چنانچه کاروان ما که متشکل از سه اتوبوس بود ، بیش از سه شبانه روز در مرز شلمچه سرگردان و بلاتکلیف ماند.

2-     با توجه به تعداد قابل توجه زائرین عتبات عالیات ، امکانات رفاهی موجود به هیچوجه کفاف سرویس دهی به زائرین را حتی برای توقف های کوتاه نمی دهد که ان شاء الله امید است مسئولین ذی ربط ، برنامه ریزی مناسب و اساسی برای رفع این مشکل که تقریباً در همه گمرکات مرزی وجود دارد ، اتخاذ نمایند.

3-     در واپسین دقایق روز سوم توقف در مرز شلمچه ، یعنی نزدیک غروب شنبه 8/1/88 ، زمانی که تقریباً همه همسفران ما ناامید از کسب جواز زیارت از ارباب و مولای خود ، آماده بازگشت به اصفهان بودند ، رخداد جالب توجهی روی داد که دل ها را به تمامی متوسل به شهدای کربلای شلمچه نمود و جواز ورود به خاک عراق و زیارت عتبات به دست گره گشای آنان و استمداد از ارباب بی کفنشان کلید خورد. علیرضا ، فرزند 7 ساله ام در حالیکه به شدت گریه می کرد ، ملتمسانه از من و دیگران می خواست که بمانند و بازنگردند:

«.... بابا!! ... مگه خودت نگفتی که امام حسین (ع) می خواهد ما را امتحان کند؟!!!... پس چرا خودت برای این امتحان صبر نمی کنی؟!!!! ....  مگه نگفتی که شهدا هر چی که بخوایم به ما می دن؟!!!... پس چرا از شهدای شلمچه نمی خواین که مارو کربلایی کنن؟!!!.... »

ضجه های معصومانه علی کوچولو که با حرف های بزرگ و کلمات آسمانی او همراه شده بود ، همه را متأثر ساخت به نحوی که پاهای همه از برگشت باز ماند و اشک های همه بر گونه ها جاری شد. همه متوسل به شهدا و مولا و سید شهدای عالم ، حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) شدند. به جان مولایم سوگند که دقایقی بیشتر نگذشته بود که فریاد سلام و صلوات بلند شد و طنین این خبر که: .... بالاخره راه باز شد ، گذرنامه هایتان را بدهید مهر کنند....

4-     چقدر نعمت بزرگی است این نعمت استقلال ، عزت و امنیت ...!!!  نعمت هایی که همه در پرتو نظام مقتدر جمهوری اسلامی و مرهون رهبری های حکیمانه معمار کبیر انقلاب و خلف صالح او و خون هزاران شهید و ایثارگری هزاران هزار جوان و مرد و زن این مرز و بوم است!!  ... و قدر این نعمت ها وقتی شناخته می شود که مدتی هرچند کوتاه از این دریای پرنعمت به برهوت تفتیده و تحت اشغال عراق وارد شوی. سرزمین مقدسی که در عین بهره مندی از ذخایر و ثروت های عظیم الهی و خدادادی در حضیض ذلت و انحطاط است. ... و برای دریافت این مطلب تنها کافی است پا را از مرز آنطرف بگذاری تا ببینی چگونه افسران و ارتشیان عالی رتبه عراقی تحت نظارت چکمه پوشان و نظامیان آمریکایی و انگلیسی کار می کنند و بدون اجازه آنها حتی آب نمی خورند. ترس و وحشت از نظامیان آمریکایی به حدی است که عبور تنها یک خودروی نظامی آنها کافی است که ساعت ها مردم و خودروهای آنها را در هوای تفتیده و مشقت بار عراق به انتظار نگهدارد و یا راننده عراقی اتوبوس برای فرار از برخورد با آنان ، جان دهها مسافر را با حرکت در لاین مخالف بزرگراه به خطر اندازد!!...

5-     به سرزمین عراق که وارد می شوی اولین چیزی که توجه تو را به خود جلب می کند ، وضعیت نابسامان و عقب افتاده شهرها و روستاهاست که گویی تو را به 50 تا 100 سال قبل کشور خودمان می برد. تنها چیزی که از تمدن امروز در این کشور به چشم می آید ، ماشین های رنگارنگ و جورواجور وارده از خارج و آنتن های ماهواره و گوشی های موبایل است که البته این دو مورد اخیر ، سوغاتی آمریکایی ها بعد از سقوط صدام است و به نظر می رسد بدجوری نسل جوان این کشور را سرکار گذاشته است!! هر چند که نسل جوان کشور ما نیز بی نصیب از این سوغات غربی ها نیست ، اما آنچه در عراق بیشتر خودنمایی می کند ، غلبه این امور به عنوان یک فرهنگ در میان جامعه تحت اشغال نیازمند به حرکت و پویایی است ؛ آنچه که قطعاً آمریکا و هم پیمانان او در چپاول آرام و بدون دغدغه منابع غنی این سرزمین بدان نیازمندند.

6-     از حدود 11 شب توقفمان در خاک عراق ، تنها دو شب میهمان نجف اشرف بودیم. از فضیلت ها و اعمال کثیر و پرثواب مسجد کوفه زیاد شنیده بودم ، اما اجرای عملی آن در صبح سرد و بارانی دوشنبه 10/1/88 که حدود 3-2 ساعت بطول انجامید مرا به اهمیت مطلب بیشتر واقف گردانید . و البته یک نکته معترضه که شاید به مذاق برخی هم چندان خوشایند نباشد اینکه گاهاً ما اصل را فدای فرعیات می کنیم. در مدت زمان محدود اقامت در نجف ، حرم مقدس و نورانی آقا امیرالمؤمنین (ع) را رها می کنیم و آنوقت دنبال قدمگاه فلان امام و مقام فلان پیامبر و ... آن هم بر اساس برخی روایات (صرف نظر از درستی و صحت آنها) می گردیم و آنوقت زائر بیچاره آنقدر خسته می شود که حال زیارت و مناجات در حرم ارباب و ولی نعمت خود را از دست می دهد ، البته اگر وقتی برای زیارت حرم باقی مانده باشد!!...

7-     صبح شنبه 15/1/88 در راهبندان جاده بغداد به سامرا که به دلیل انفجار بمب مسدود شده بود ، ملاقات جالب و کاملاً تصادفی داشتیم با یک خانواده مقیم عراق که مادر خانواده اصفهانی و پدر عراقی الاصل و البته از جانبازان دفاع مقدس علیه رژیم صدام بود که پس از سالها ایثارگری در جنگ و سکونت خانواده در اصفهان ، به دلیل برخورد نامناسب یکی از مسئولین بنیاد جانبازان و تضییع حقی که از آنها صورت گرفته بود ، تصمیم به مراجعت به عراق و اقامت در آنجا گرفته بودند و اکنون چند سال از اقامت آنها در کاظمین می گذشت. در صحبت های این برادر جانباز عرب ، اعتقاد او به نظام جمهوری اسلامی کاملاً مشهود بود اما از بدرفتاری و کج سلیقگی برخی مسئولین و بی عدالتی آنها که سبب رانده شدن او و امثال او از ایران شده بودند بشدت گله می کرد!!....

8-     از کربلا  تا بغداد از مجاورت چندین پایگاه نظامی آمریکایی گذشتیم. مشخصه مشترک هر پایگاه ، وجود سیستم های عظیم اطلاعاتی و راداری بود که بر فراز هر پایگاه و به صورت شناور در هوا و با فاصله نسبتاً زیادی از زمین قرار گرفته بود و ما آخرین آن را درست بر فراز حرم شریف جوادین (ع) در کاظمین دیدیم و این در حالی بود که نه در نجف و نه در کربلا ، هیچ کجا اثری از این پایگاه ها و سیستم های اطلاعاتی پیشرفته مشهود نبود. دیگر اینکه تفتیش زائرین و عبور و مرور به سمت حرم شریف کاظمین ، با استفاده از دستگاه های دقیق اسلحه یاب که آمریکا در اختیار پلیس عراق گذاشته بود صورت می گرفت و این مطلب را افسر عراقی تفتیش کننده در کاظمین که اتفاقاً به آمریکایی ها لعن می فرستاد به من گفت در حالیکه در نجف و کربلا ، اثری از این دستگاه ها نبود و تفتیش ها همگی دستی انجام میشد و .... نمی دانم چرا بیشترین انفجارها پیرامون حرم شریف ائمه(ع) در کاظمین صورت می گیرد؟!!....

9-     عصر روز شنبه 15 فروردین ماه که مصادف با هشتم ربیع الثانی میلاد فرخنده امام حسن عسکری (ع) بود ، پس از حدود دو ساعت توقف در کاظمین و اقامه نماز ظهر و عصر و زیارت مختصر حرمین شریف امام موسی کاظم و جواد الائمه (ع) عازم سامرا شدیم. پس از حدود دو ساعت طی مسیر ، به شهری رسیدیم که به شهر ارواح بیشتر شبیه بود و در آن اثری از رفت و آمد و شور زندگی مشهود نبود و این در حالی بود که با توجه به مناسبت آن روز ، انتظار حضور شیعیان عراق را علاوه بر زائرین ایرانی در حرم شریف عسکریین (ع) داشتیم . خیابان منتهی به حرم عسکریین که به شهادت برخی همسفران تا چندی پیش محل رونق کسب و خرید و فروش زائرین و کسبه محلی بوده است و ساختمان های دو طرف آن که اکثراً بازار و هتل بود اکنون کاملاً خالی از سکنه بود و دیوار بتونی بلندی در دو طرف خیابان و در مقابل ساختمان ها نصب شده بود . در طول این دالان بتونی نسبتاً طولانی و در چند نقطه نیروهای پلیس عراق که ظاهراً از شیعیان بودند مجهز به تیربار برای حفاظت از زائرین مستقر بودند و در چند نقطه هم تفتیش کامل صورت می گرفت و اینجا تنها محلی بود که ما حتی موبایل هایمان را هم داخل اتوبوس گذاشتیم تا در ایستگاه تفتیش دچار مشکل نشویم.

غربت و مظلومیت از در و دیوار حرم شریف امام هادی و امام حسن عسکری (ع) می بارید و ناخودآگاه انسان را به یاد بقیع و غربت آن می انداخت. روز میلاد امام عسکری بود و نزدیک مغرب و حرم شریف آن حضرت و بجز کاروان کم شمار ما هیچ زائر دیگری در این مکان شریف حضور نداشت. تنها چند نفر کارگر و بنای عراقی که از شیعیان بودند و کار بازسازی حرم را بر عهده داشتند پیرامون حرم دیده می شدند. اثری از مناره ها نبود ولی گنبد باز سازی شده بود. بجای ضریح ، گرداگرد قبور مطهر را دیواره ای چوبی پوشیده از پرده ای سبز احاطه کرده بود. و چه لذت بخش بود زیارت آن قبور مطهر و حرمین شریف و سرداب مقدس امام زمان در آن غروب غریبانه و به یاد ماندنی!!... و چه غربت و مظلومیتی بالاتر از این که از بلندگوهای مناره حرم شریف امام هادی و امام حسن عسکری (ع) ، پدر و جد بزرگوار امام زمان (عج) ، به هنگام  اذان ، جمله شریف " اشهد ان علیاٌ ولی الله "  ادا نمیشد!!!

نماز مغرب و عشاء را به جماعت در جوار مضجع شریف امامین عسکریین(ع) اقامه کردیم و پس از زیارتی دلپذیر ، در شرایطی کاملاً رعب انگیز ، سامرا را به مقصد کربلا ترک گفتیم.

10- استعمار آمریکا و انگلیس ، برنامه ریزی دقیقی برای بقای خود در سرزمین عراق کرده است. از یک طرف ، جوانان شیعه را با ترویج فرهنگ منحط غربی به فساد و بی بند و باری و نهایتاً بی هویتی و بی غیرتی دینی می کشاند و از سوی دیگر با دامن زدن به تعصبات مذهبی کور و بی ریشه در میان اهل تسنن بویژه جوانان آنها و تبلیغ بر ضد تشیع ، سعی در ایجاد تفرقه و شکاف میان مسلمین در عراق دارد. آنچه ما را در بازگشت از سامرا و در حومه بغداد به توقفی اجباری و سخت ، در هوایی نامساعد و بارانی تا دمیدن سپیده ناگزیر ساخت ، ناشی از محدودیت های پلیس عراق بدلیل احتمال حملات برخی از گروه های افراطی اهل تسنن با توجه به وجود شهرک های سنی نشین مسیر بود.  و من در این توقف نابهنگام و سخت ، اوج بدبینی مدیر سنی رستوران بین راهی محل توقفمان را دیدم که چطور راجع به شیعه اظهار نظر می کرد و وقتی برایش مشخص شد که شیعه ، آنطور هم که برایشان ترسیم کرده اند با اهل سنت و اصحاب رسول خدا (ص) ضدیت ندارند ، لبخند رضایت را در چهره اش دیدم...

11- هنوز سخنان آن مرد میانسال عراقی در صف نماز جمعه کربلا در حرم امام حسین (ع) در گوشم طنین دارد که کنارم نشسته بود و وقتی از او نام امام جمعه را که مشغول ایراد خطبه بود پرسیدم ، سر صحبت را باز کرد و از جمله اینکه ایران ، افتخار تشیع است و جمهوری اسلامی ایران ، رأس مبارزه با استکبار جهانی است و ملت ایران و عراق یک روح در دو پیکرند و... یادم هست که وقتی از شغلش پرسیدم ، عکسی از کیفش بیرون آورد ، یک نظامی سرهنگ تمام عراقی....!! و من از او نپرسیدم که در جنگ هشت ساله او چه مسئولیتی داشته است....!!

12- سفر کربلا اگرچه با سختی و مرارت همراه باشد ، اما شیرینی و دلپذیری زیارت آن چنان صفایی به روح و جان زائر می بخشد که همه سختی ها و مرارت ها را با دل و جان خویش پذیرا می گردد و در این میانه شاید همین یک بیت شعر معروف ، بیان حال باشد که:

         گرد حرم دویده ام ، صفا و مروه دیده ام              

                   هیچ کجا برای من ، کرب و بلا نمی شود

نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.30o.ir

سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

مهدی پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.30o.ir

سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

من پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:05 ق.ظ

زیارت قبول.

چه سوغاتی خوبی برامون اوردین....انشاالله خدا قسمت کنه!

یا حق.

نجم الثاقب سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ

السلام علیک یااباعبدالله!
بسیارمتاثرشدم.ازاینکه اینطورآب وهوایم رابارانی کردیدصمیمانه سپاسگزارم.
!نکته:باعرض معذرت بهتراست کلمات فارسی اصیل راباتنوین بکارنبریم!به عنوان مثال:به جای گاهاازکلمه ی گاهی استفاده کنیم...
باتشکر/نجم الثاقب!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ

هستی چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:09 ق.ظ

بر روی سنگ من این گونه هک کنید
این خانزاد روضهو مجنون کربلاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد